چگونه خيانت ميکنند؟ چگونه کنار ديگري به آرامش ميرسندمن"بالشتم"راعوض ميکنم خوابم نميبرد!
..........................................
ديـگـر هـيـچ مـزه اي دلـچـسـب نـخـواهـد بـود .
مـن تـمـامِ حـسِ چــِشـايـي ام را ..
رويِ لـبـانـت..
جـا گـذاشـتـه ام
..........................................
خدايا
يک مرگ بدهکارم وهزاران آرزو طلبکار،
"خسته ام خداجون"
ياطلبم رابده
ياطلبت رابگير..
..........................................
اگر خداوند تورا به لبه ي پرتگاهي برد
به او اعتماد کن چون يا تورا از پشت خواهد گرفت
و يا به تو پرواز کردن خواهد آموخت!
..........................................
دســـــــت نـــــزن بـه صـــورتـــــــم
ميــــترسـم بــــيفتد نــــــقآب خــــندآنے
كـــــه بـر چــهره دآرم
..........................................
دست دوستم يه آيفون ديدم حسوديم شد. اومدم خونه به مامانم گفتم :من يه اپل ميخوام.
يک لبخند مرموز زد. شب که بابام اومد ديدم يه پلاستيک سيب دستش بود.
مامانم گفت تو فکر کردي من و بابات انگليسي بلد نيستيم
..........................................
يه سِــــريا هم هستن که ميان و قول ميدن...
"تا اَبـــَــد تنهات نذارن"
ولي خيلي زود اَبَدِشــــون "عفو" مي خوره!!!
..........................................
خدا تنها روزنه اميد است که هيچگاه بسته نمي شود....
تنها کسي است که وقتي همه رفتند ميماند...
وقتي همه تنهايت گذاشتند محرمت ميشود...
..........................................
ما عاشق ميشويم.......
نه زماني که يک فرد کامل را پيدا ميکنيم ،
بلکه زماني که ياد ميگيريم يک فرد را با همه نقص هايش کامل ببينيم.
..........................................
تنهايي حق کسي است که خيانت ميکند...اما نصيب کسي ميشود که وفادار است...!
..........................................
زوزه ي گرگ از تنهايي ـست … ولي گرگ ها دستــه جمعي زوزه
ميکشند .…
در دنياي گرگ ها اعتماد يعني شک و تـرديد, يعني مرگ
بي دليل نيست که گرگ وقت خواب 1 چشمش را باز ميگذارد
” با همــه باش اما تنها
..........................................
بازنشستگي ات مبارک عزراييل!
ديگر نيازي نيست به بودنت
اينجا آدمها خودشان براي گفتن يک
"دوستت دارم"
روزي هزار بار جانِ هم را به لب ميرسانند . . .
..........................................
عشق مثل پرواز است،
بالا رفتنش جسارت مي خواهد،
بالا ماندنش لياقت.
..........................................
من...!مرا که ميشناسي؟!
خودمم..کسي شبيه هيچکس! کسي که لابه لاي نوشته هايم بگردي پيدايم ميکني.
مهربان صبور کمي هم بهانه گير..
اگر نوشته هايم را بيابي منم همان حوالي ام.....
..........................................
کودکي به آسمان باراني مي نگريست و ميگفت
خدايا گريه نکن
يک روز مياد ما آدم هاي خوبي ميشيم...
..........................................
وقتي حرف پشتت زياده كه
"ميخوان جات باشن؛نمي تونن
يا
ميخوان باهات باشن نمي تونن"!
..........................................
دلي که اندوه دارد شانه ميخواهد نه نصيحت...
کاش همه اين را ميفهميدند!...